دنياي عاشقانه

هيام

 

نه!! 
این نیامدن‌َت دشوارست
شبیه رودم
شبیه دریا
که هزار فلات را
بسته‌اند به رویایش ...

#نیلوفرثانی

 

 


برچسبـهـ ـا :
نیلوفرثانی, هجران, عاشقانه

♥ چهاردهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 18:26 توسط اميد:


نمی‌دانی چشم‌هایم تورا، به التیام اشک، فرا می‌خواند
نمی‌دانی درد، چه زخم بزرگی‌ست وقتی بی‌مرهم عشق‌ست
وقتی نه ندایی به آمدن‌ست، نه خبری از رسیدن‌ها
نه قاصدکی در رقص ، نه پروانه ای در باد
نمی دانی عهد وقتی در روال دوری و سلوکِ صبوری بیفتد، هرچه کنی بازهم غبار بر رویش می نشیند
نمی دانی بخشندگی در انتظار، از جان‌گذشتن‌ست و بزرگی، نه هم قواره‌ی دلی بی تاب
وقار هرچه باشد، پیشِ خستگانِ چشم براه، بی دوام‌ست
که آه سینه‌های سوخته، که بغض دستان بی‌پناه، که رنج شانه‌های فرتوت
مناجاتِ مقرب درگاه زمان‌ست ..، 
که سکونتِ شب به هزاره‌های بی‌انتها نرسد
که طلوعی در دیدار، در زدودن رخوت‌های بی‌شفا، در شکفتن سرزمینِ خواب‌های رنگینِ رویا
به صدچراغِ روشنِ روی ماه، به خرسندی نیلوفران شکفته بر مرداب
به نغمه‌ها، به شادی، به مراوتِ شور و شعر 
به فرمانِ شکوهمند عشق... به انتهای انتظاری که " حضرت یار" بر آستانه پیداست..

کسی باید که بیاید ...

نیلوفر ثانی


برچسبـهـ ـا :
نیلوفرثانی, هجران, عاشقانه

♥ پانزدهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 1:42 توسط اميد:


اولین چیزی که خیره‌اش شدم
خنده‌هایی بود که ماسیده به صورت..
دلش را انگشت‌نما می‌ساخت..

«غم» را
در گیومهٔ نگاهش گذاشته بود تا
تنهایی‌اش برجسته‌تر شود..

جرعه‌ای اشک
در زاویهٔ کورِ چَشمانش ریخته بود
که دست و دلِ بُغض‌های شرجی‌اش را رو می‌کرد..

انگار دوباره
روزِ مبادایی شده بودم
که آینده‌اش را در من به عاریه گذاشته بود..

انگار نیاز داشت تا
تبِ بی‌کسی‌اش را پاشویه کنم..
انگار....

بوی تندِ عشقی از دست رفته
دوباره در دلت چنگ می‌زند..
و گرد و غبارِ فروکش کرده‌ای
درونت به پا می شود..

درست شبیهِ زخمی کهنه
که بعد از ناسور، دهان گشوده است..

می‌مانی
روی دست‌های تصمیم..

می‌دانی..
عشق‌های به وقتِ بی‌کسی
رسمیت ندارند..

تنها طلبِ ترحم‌اند
در رنگ و لعاب پشیمانی..

چَشمت را روی دلت ببند و
ته‌ماندهٔ عشقت را روی دوشت بگذار و بگذر..
باور کن نمی‌ارزد
از سوراخِ یک عشق دوبار گزیده شوی.. #حمیدرضا_هندی

 


برچسبـهـ ـا :
هجران, دوری, عاشقانه, عشق

♥ ششم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 1:28 توسط اميد:


از یک روز به آنطرف تر
به یقینِ تنهایی میرسی.. و
برآورد میکنی کمّیتِ آدم های دور و برت را.. که
هر چه بیشتر باشند،
کیفیتِ تنهایی ات اعلی تر میشود..

یقین تنهایی یعنی
بی کسی ات را در پستوی ذهنت پنهان میکنی تا
مبادا احدی بویی ببرد که
پشت لبخندهای شیک و تمیزت،
چه زهرِ خنده هایی خاک می خورند.. که
خوب میدانی
هیچ کس هنوز آنقدر عینی نشده تا
تو را از ذهنیتِ تنهایی ات، بیرون بکشد..


برچسبـهـ ـا :
عاشقانه, دوری, هجران, یار

♥ هشتم آبان ۱۳۹۷ ساعت 1:0 توسط اميد:




Design: Bia2skin.ir