عجب رمضان غریبی دارد این تنهایی ام
دلش را بدجور خوش به این
شب بیداری های تا سحر کرده است !
کلید شب که زده می شود
چشمان همه را که خواب فرا می گیرد
سجاده تنهایی ام را پهن می کنم
دست انتظارم را بلند می کنم
و تا آنجا که توان دارد
برای برگشتنت خدا را صدا می زنم
این طور صدا زدن
فقط ، دلم را می سوازند
آخر می دانی سخت است
آرام کردن صدای زمخت مردانه و
ریز نجوا کردن زنانه این گلویم
زمان که از دستم در می رود
سحر که خودش را به گوش مادرم می رساند
چشم خواب نرفته هر شبم را به خواب می زنم
تا مادرم را دلخوش به بیدار کردن خود کنم
آخر چشمان بیداری ام را که ببیند
عجیب نگران سلامتی ام می شود
خودم را که بلند می کنم
صورتم را که می شورم
با لبخند که کنار سفره سحرش می نشینم
باز هم این چشم سرخ شده ام کار من و
نگاه خیره مادرم را عجیب سخت می کند
دلنگرانی اش را به این سو و آن سوی
بشقاب که می کشاند .
لقمه به گلوی پر غصه اش که نمی رود
به چشمانم زل می زند و با هزار بغض
بر گلویش میگوید
نمیخواهی فراموشش کنی ؟؟
نمیخواهی تمامش کنی ؟
به خداوندی خدایتان قسم
من هم جگرم خون می شود از این نگاه معصومش
من هم دلم آشوب میزند از این فراموش نکردنش
اما چه کنم که اختیار این عشق
از کف عاقلانه ام پریده است و
من دل خوش به این دعاهای سحر
انتظار آمدنش را میکشم
میترسم آنقدر من دعا بخوانم
و آنقدر تو نیایی که عاقبت
آرزوی یک سحری خوردن ساده
کنار لبخند مادرم بر دل
رمضان امسالم بماند
یا تو کم کن این قهر نبودنت را
یا خدا تمام کند این سحر های بی اجابتش را
من دیگر خسته شدم از این
نیمه شب های شرمسار شده ام
دلم برای زندگی کردن
یک خواب طولانی میخواهد
#حمیدرضا_میتران
برچسبـهـ ـا : پست های عاشقانه, حمیدرضا_میتران, جدایی, هجران
این شبآویخٖتگان را چه ثمر مژدهی صبح؟
مرده را عربدهی خواب شکن حاجت نیست
هوشنگ ابتهاج
روزگار
این سان که خواهد بی کس و تنها مرا
سایه
هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من
شهریار
دوستت ﺩﺍﺭﻡ،
ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ
ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺖﻫﺎﻡ
ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟!
ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻣﺶ ﮔﻮﺷﻪﻫﺎﯼ ﻟﺒﺖ؟
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺮﯾﺰﻡ؟!
عباس معروفی
گر شدٖم خاک ره عشق مرا خُرد مبین
آنک کوبد در وصل تو کجا باشد خُرد
مولانا
برچسبـهـ ـا : پست های عاشقانه, پست های تلگرام, جدایی, هجران
و عشق
سؤ تفاهمى ست
كه با
متاسفم گفتنى
فراموش مى شود...
احمد شاملو
نور
مهمتر از چراغ است
شعر
مهمتر از دفتر است
و بوسه
مهمتر از لب...
شعرهای من برای تو اما
با ارزش تر از هردوی ما
این شعرها
تنها مدارکی هستند
که به مردم اثبات می کنند
تو
چقدر زیبا بوده ای
من
چقدر مجنون...
نزار قبانی
مردها
گاهگاهی،
به جزیره ای ناشناخته در درونشان
پناه می برند و
جز قیل و قال مرغان دریایی تنهاییشان
تن به اصالت هیچ صدایی
نمی دهند !
مردها
گاهگاهی هم،
از شانه های استوار خود
پایین می آیند و
دلشان
همچون پر کوچکی
آویزان "دوستت دارمی"
می ماند . . .
سوما تکیه خواه
هر چه زنگ زدم
گوشی را بر نداشتی
کاری نداشتم
فقط خواستم بگویم
امروز جمعه است
و جمعه ها، عصر دارد
فقط همین
خدانگهدار.
فرید صارمی
جمعه روز نبودن های توست
عصرش دلتنگی هايم جمع میشوند
حاصلش بغض و گريهـ و هق هق
جمعهـ ها نبودن تو را از صبح
زير گوشم آرام آرام زمزمهـ میکنند
وبهـ عصر كه ميرسد فرياد ميكشند
تو نيستی و من دلتنگ و بی تاب تو ام
و آسمان چشمانِ بهـ راه مانده ام ابری و بارانی ست .
جمعه شبیه رویای عاشقی ست
صبحش را با یک دیدار اتفاقی شروع میکند
ظهرش به بوسه میرسد
و عصر جدایی را تصویر میکند!
کافیست یک جمعه را درک کنی
عشق همین است
یک اتفاق زیبا و سوزان !
حامد نیازی
خطر سقوط مصالح
بارها پیش آمده است که آجری از دست یک بنا،
کیسه ای سیمان از شانه های یک کارگر
یا ورقه ای آهنی از قلاب یک جرثقیل لیز بخورد و پایین بیافتد
بعضی دردها تا ابد انسان را آزار می دهند
پس به من حق بده
آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد
که هر وقت آغوش ات می گیرم
از صدای تکان خوردن گوشواره هایت
بترسم!
سابیر هاکا
سکوتِ وحشیِ چشمانِ بی مروتِ تو
کشانده پای جهان را
به سمت سیب هوس
بریدم از همه، برگرد
تا که زنده شوم
و از تمام جهان
سهم من
تو باشی و بس!
امید صباغ نو
من او را خواستم تا
زنده بمانم.........
او مرا خواست تا
تنها نباشد........
فرق است بین
حوض بی ماهی
و
ماهی بی حوض..!
از تمام صبح بخیرها
برایم
همین مانده که بیدار می شوی
در چای صبحانه ات مهربانی
می ریزی
و با دستانت
به من تعارف می کنی
کنج لبانت
بوسه ای از یک لبخند
شکفته می شوند......
عرفان یزدانی
برچسبـهـ ـا : پست های عاشقانه, پست های تلگرام, جدایی, هجران
من موندمو نفس یخ بسته به روی بالش که زیر چانه ام بغل کردم به تنهایی بریدم ، به خدا سخته ، هر روز
آرزوی مرگی ميكنم که ازم فراریه ، مثل آرزویی که برای خودم؛ تو را خواستم نزدیک نشدی
که هیچ دور و دورتر شدی خیلی موقعا میخوام با یه شماره جدید زنگ بزنم و یه الو گفتن تو رو
بشنوم اما نمیدونم چرا بازم دلم میترسه و بی خیالم میکنه خیلی وقته به این وبلاگ سر نمیزنی با من قهر هستی ولي حداقل بیا و یه
کم اینجا بنویس تا من یه کم آروم شم 
برچسبـهـ ـا :
دست نوشته هاي اميد, پست هاي عاشقانه, احساسی
|
Design: Bia2skin.ir |