یکی بیاید گوش های پاییز را
به باد نصیحت بگیرد که پایبند هوای خود بماند
و پایش را زودتر از موعد به حریم
زمستان نکشاند که این کار برای افکار
عاشق شده ام جنونی آنی در بر دارد
من ترس عجیبی از سرد شدن هوایش دارم
تجسم پوشیدن بافت طوسی رنگ و
گم شدن دستان ظریفش در آستین بلندش
مرا عجیب به زانوی غم می اندازد
پاییز
میشود کمی کمتر سرد شوی تا
سرخ شدن بینی زنانه اش ذهن آشفته ام
را شخم نزند ؟
می شود قایم کنی سوزت را تا کلاه پشمی
دست دوزش رنگ چشمانش را آسمانی نکند ؟
باور کن من از سرماهای با او بودن
هیچ یادگاری برا خلوت اکنونم برنداشته ام
میترسم قدم های چکمه دارش کج به
زندگی امروزم نشود
پاییز
برگ ریزان درخت احساسم و
باران های دو نفره نشده آرزوهایم
کفایت شکنجه هایم نشد که حال هوس
سرمای زودتر از توانم کرده ای ؟
پاییز
من از آمدنت بیزارم
تو بی عقل ترین فصل عاشقانه ای ؟
نمی دانی این باران های دو نفره ات
ادم های خودش را میخواهد ؟
فکر میکنی دل های زیادی
خوش به احوالت کرده ای ؟
پاییز
این جا شهر مردگان احساس است و
ادم های دو نفره علاقه اش جدا از هم مانده اند تا راه برای قدم زدن های دروغین احساس
باز بماند و آخرش را ختم به خیر آغوشی
گرگ شده از هوس کنند
پاییز
پرهای فرشته های زمینی در قفس تنهایی
می شکند از شوق لمس هوایی که
سهم نفس هایشان نمی شود
پاییز
زودتر تمام کن
روزهای ماندنت را
برچسبـهـ ـا : پست های فیسبوکی, پست های عاشقانه, جدایی, gorize3
|
Design: Bia2skin.ir |